در جلد اول گفته شد که سرفه جزو بیماریهای مفید است و پیشگیری از فلج است، فلج شامل سکته مغزی، اماس، میوپاتی و مانند این بیماریها میشود. شاید امروزه علت شیوع بیماری اماس و فلج، درمان سرفه است. پیامبر (ص) میفرمایند: «لا تكرهوا السعال فإنه أمان من الفالج.»[1] یعنی «از سرفه بدتان نیاید زیرا سرفه پیشگیری از ابتلا به فلج است.» از طرفی در روایات گفتهشده که سرفه مفید است و از طرف دیگر برای سرفه درمانهایی معرفیشده، جمع بین این روایات از سه وجه ممکن است.
وجه اول این است که سرفه را تا جایی که ممکن است و قابلتحمل است نباید درمان کرد و اگر طولانی شد یا از تحمل خارج شد باید درمان شود و نیز بهتر است از داروهایی که ائمه (ع) معرفی کردهاند استفاده شود زیرا درمان با این داروها نیز میتواند مفید باشد و سبب پیشگیری از فلج شود، متأسفانه داروهای امروزی در طب جدید نوعاً دارای الکل است، مشابه سرفه سرماخوردگی است که آنهم یک بیماری مفید معرفیشده و درعینحال برای آن، درمان هم معرفیشده، در روایت آمده: «شكوت إليه الزكام صنع من صنع الله جند من جنود الله بعثه الله الى علة في بدنك ليقلعها فإذا قلعها فعليك بوزن دانق شونيز ونصف دانق كندس يدق وينفخ في الانف فانه يذهب بالزكام وان امكنك إلا تعالجه بشئ فافعل فإن فيه منافع كثيره.»[2] یعنی «به امام صادق (ع) از سرماخوردگی شکایت کردم، امام فرمودند این کار خداست، سربازی از سربازان خداست، خداوند این سرباز را فرستاده برای ریشهکن کردن یک بیماری در بدنت، زمانی که این بیماری را ریشهکن کند بر تو باد بهاندازه یک دانیق (هشت دانه گندم یا جو) سیاهدانه و نصف دانیق (چهار دانه گندم یا جو) کندش آسیاب میشود و در بینی بریزید (به شکل انفیه) زیرا این انفیه سرماخوردگی را برطرف میکند و اگر میتوانی درمان نکنی، درمان نکن زیرا در سرماخوردگی منافع زیادی وجود دارد.»
وجه دوم، اگر سرفه کهنه و قدیمی باشد باید درمان شود و اگر تازه باشد نباید درمان شود.
وجه سوم این است که باید دید علت سرفه چیست، اگر علت سرفه مشکل قلبی است نباید درمان شود زیرا با فلج در ارتباط است، ولی اگر علت از ریه است باید درمان شود. اگر سرفه خشک باشد بهاحتمالزیاد به علت مشکل قلبی است ولی هرگاه همراه با خلط باشد، علت آن عفونت ریه است، البته خود خلط و بودن آن در بدن هم ضرر دارد و بعید نیست که سبب سکته مغزی شود، بسیاری از مشکلات بدن به سبب خلط است مانند ضعف چشم، بدبویی دهان، فراموشی و مرگ، بعید نیست که اگر سرفه همراه با خلط هم باشد باز بهتر است درمان نشود و اجازه دهیم که از طریق سرفه خلط خارج شود.
بنابر آنچه گفته شد بهترین جمع بین روایات وجوه اول و دوم هستند.
اولین درمان سرفه کاشم است، در طب اسلامی در هر زمینهای یک درمان شاخص وجود دارد برای مثال برای بیماریهای گوش سداب، برای چشم کمأة (نوعی قارچ)، برای معده ترکیب سهگانه، برای دندان هندوانه ابوجهل، کاشم درمان شاخص و بهترین درمان سرفه است، در کتب دو معنی برای کاشم ذکرشده یکی به معنی انجدان رومی است، انجدان رومی گیاهی شبیه به گلپر است با این تفاوت که انجدان رومی بویی ندارد و رنگ آن سفید است و میان آن لکهای قهوهای شبیه زیره است، انجدان ایرانی سبز یا زرد است، بهاحتمالزیاد مراد از کاشم، انجدان رومی است، در روایت آمده: «شكا رجل إلى أبي عبد الله (عليه السلام) السعال وأنا حاضر، فقال له: خذ في راحلتك شيئا من كاشم ومثله من سكر فاستفه يوما أو يومين، قال: ابن أذينة فلقيت الرجل بعد ذلك، فقال: ما فعلته إلا مرة واحدة حتى ذهب.»[3] یعنی «مردی به امام صادق (ع) از سرفه شکایت کرد و من حاضر بودم، امام فرمودند در دست خود مقداری انجدان رومی و به همان اندازه شکر بگیر و خشک (بدون آب، عسل یا چیز دیگر) بخور، یک یا دو روز، راوی میگوید نزد آن مرد رفتم و او گفت که تنها یکبار استفاده کردم و خوب شدم.» بهتر است که شکر از نیشکر باشد و شکر سرخ یا قهوهای باشد. شکر بلغم را از بین میبرد، در روایت آمده: «السكر الطبرزد يأكل البلغم أكلا»[4] یعنی «شکر طبرزد بلغم را از بین میبرد.» و یکی از علل سرفه همین بلغم و خلط است. همچنین در کتب آمده که کاشم ریه را پالایش میکند و ازاینجهت ترکیب کاشم و شکر درمان سرفه است. مقدار مصرف آنهم بهاندازه یک قاشق غذاخوری کافی است. شاید بعضی جاها آمده باشد که کاشم زیره کوهی است ولی این اشتباه است و شاید بهاینعلت است که بعضی جاها به کاشم زیره کوهی بگویند چونکه از کوه جمعآوری میشود و ازاینجهت با زیره کوهی اصلی که خود زیره است اشتباه میگیرند.
معنی دیگر که برای کاشم ذکرشده این است که کاشم یک داروی ترکیبی است البته احتمال آن ضعیف است و در کتابها بیشتر به انجدان رومی معنی شده.
دومین درمان داروی جامع امام رضا (ع) است، در روایت آمده: «دخلت مع جماعة من أهل خراسان على الرضا عليه السلام فسلمنا عليه فرد وسأل كل واحد منا حاجته فقضاها ثم نظر الي فقال لي وأنت تسأل حاجتك فقلت يابن رسول الله صلى الله عليه وآله اشكو اليك السعال الشديد فقال احديث ام عتيق فقلت كلاهما قال خذ فلفل الابيض جزءا وابرفيون جزءين وخربق ابيض جزءا واحدا ومن السنبل جزءا ومن القاقلة جزءا واحدا ومن الزعفران جزءا ومن البنج جزءا وتنخل بحريرة وتعجن بعسل منزوع الرغوة مثل وزنه وتتخذ للسعال العتيق والحديث منه حبة واحدة بماء الرازيانج عند المنا م وليكن الماء فاترا لا بادرا فانه يقلعه من اصله.»[5] یعنی «وارد شدیم بر امام رضا (ع) با گروهی از اهل خراسان و سلام کردیم و هرکس از ما نیاز خود را مطرح کرد و امام نیاز او را برطرف کرد سپس امام به من نگاه کرد و فرمود شما هم سؤالت را بپرس، عرض کردم ای فرزند رسول خدا از سرفه شدید به شما شکایت میکنم، امام فرمودند کهنه یا تازه، گفتم هر دو، امام فرمودند فلفل سفید به مقدار یک واحد و ابرفیون دو برابر آن (دو واحد) و خربق سفید یک واحد و سنبلالطیب یک واحد و هل یک واحد و زعفران یک واحد و بنج یک واحد، آسیاب میکنی و الک میکنی با یکپارچه حریر و با عسل مخلوطکن و خمیر تهیه کن و عسل بهاندازه وزن مجموع باشد و برای سرفه چه کهنه و چه تازه، بهاندازه یکدانه گندم با آب رازیانه موقع خواب مصرف کند، حتماً آب رازیانه گرم باشد و سرد نباشد، همانا آن را ریشهکن میکند.»
در این روایت آمده که امام از راوی خواست تا مشکل خود را مطرح کند زیرا امام دوست داشتند که علمشان در اختیار این شخص و دیگران قرار گیرد و ما از آن استفاده کنیم، نکته دیگر در این روایت اینکه امام از راوی میپرسد که آیا سرفه کهنه است یا تازه است، شاید منظور امام این است که اگر تازه است بهتر است درمان نشود ولی راوی چون میخواست درمان هر دو را بداند گفت هر دو، همچنین راوی گفته دچار سرفه شدید است و شاید اگر شدید نبود امام به او توصیه میکرد که درمان نکند.
در روایت درباره داروی جامع امام رضا (ع) آمده: «معروف عند الشيعة»[6] یعنی «نزد شیعیان شناختهشده است.» در قدیم این دارو شناختهشده بود و بسیار مورداستفاده قرار میگرفت، امروز هم باید سعی کنیم که این دارو را رواج بدهیم طوری که در هر خانه این دارو باشد.
اما شرحی بر ترکیبات دارو، فلفل سفید همان فلفل سیاه است که بعد از چیدن با انجام فرآیندی آن را سفید میکنند، آن را داخل گونی میگذارند و در آب جاری قرار میدهند در اثر این کار رنگ آن سفید میشود و دانه آن کمی بزرگتر میشود، فلفل سفید ازنظر خواص با فلفل سیاه تفاوت دارد.
ابرفیون در فارسی فرفیون نام دارد و صمغ یک گیاه است و به شکل لولههای کوچک است، اگر تازه باشد سفید یا شیریرنگ است و اگر کهنه باشد نارنجیرنگ است و به شکل پودر است، در بازار عموماً کهنه آن یافت میشود ولی بهتر است که از تازه آن استفاده شود.
خربق سفید هنوز دقیقاً مشخص نیست که چیست، طبق تحقیقاتی که انجام دادهایم، معمولاً اهلفن و عطارهای معتبر مشهد خربق تلقی را بهعنوان خربق سفید معرفی میکنند که مانند تلق والور است، این خربق شامل دو نوع سفید و سیاه است، احتمال دوم ریشه یک گیاه است که در کتاب مخزن الادویه عقیلی خراسانی معرفیشده، در این کتاب آمده که ریشهای قهوهایرنگ است که وقتی آن را بشکنید گرد و غباری از آن خارج میشود و داخل آن نقطههای سفید است، در شهرهای غیر از مشهد این را بهعنوان خربق میشناسند، احتمال سوم درباره خربق سفید، ریشه یک گیاه زردرنگ است که از کشور سوئد و دانمارک میآورند، البته به عقیده بنده بعید است این مورد خربق سفید باشد زیرا در زمان ائمه (ع) این گیاه در دسترس نبوده. طبق تجربه ما استفاده از خربق تلقی اثر بهتری دارد. البته در بیشتر کتب آمده که برگ گیاهی است شبیه برگ چغندر که در چین و ایران یافت میشود ولی من هنوز ندیدهام.
سنبل انواعی دارد و بهترین نوع آن سنبلالطیب است که به علف گربه معروف است زیرا گربه به آن علاقه زیادی دارد، هرچه رنگ سنبلالطیب تیرهتر باشد و به بنفش نزدیکتر باشد تازهتر و بهتر است ولی اگر کمرنگ و قهوهای باشد کهنه است.
هل سه نوع است، هل سبز، هل سفید و هل باد، هل باد قهوهای و درشت است و شبیه جوز بویا است و بوی تندی دارد، هل سفید همان هل سبز است که طی فرآیندی رنگ آن را سفید میکنند، تجربه نشان داده که بهترین نوع هل سبز است و هرچه ریزتر، سبزتر و خوشبوتر باشد بهتر است.
زعفران هم همان زعفران معروف است که بهترین قسمت آن سر زعفران است.
در مورد بنج اختلاف وجود دارد، بعضی میگویند مراد همان شاهدانه است و بعضی میگویند مراد بذر البنج است و بعضی میگویند مراد برگ و ساقه بنج است که پس از انجام فرآیندی تبدیل به مادهای نشئهآور میشود (حشیش). ما از بذر البنج استفاده کردیم و خوب بود ولی خود بنج اثر بیشتری دارد که بهعنوان مسکن استفاده میشود.
عسل باید بهاندازه مجموع وزن مواد دیگر باشد، برای مثال اگر مجموع ترکیبات پس از آسیاب و الک کردن صد گرم باشند باید صد گرم عسل استفاده شود.
داروی معرفیشده در این روایت با روایات دیگر که راجع به داروی جامع امام رضا (ع) آمده دارای دو اختلاف است، یکی اینکه در این دارو عسل برابر مواد دیگر است ولی در داروی جامع امام رضا (ع) برای بیماری غیر از سرفه عسل دو برابر مواد دیگر است و اختلاف دیگر عدم وجود عاقرقرحا است، در موارد دیگر غیر از درمان سرفه، عاقرقرحا جزو ترکیبات داروی جامع امام رضا (ع) است و خاصیت ضدعفونیکننده دارد، ولی طبق تجربه اگر به ترکیب این دارو عاقرقرحا را اضافه کنیم اثر آن برای درمان سرفه کم میشود.
با توجه به اینکه در این نسخه مقدار عسل کمتر است داروی بهدستآمده سفت است، باید بهاندازه یکدانه گندم از آن را برداشت و ترجیحاً با چهار مثقال (بیست گرم) آب رازیانه مصرف شود، برای مثال دو لیوان آب روی رازیانه بریزند و بجوشانند تا یک لیوان باقی بماند، سپس میتوان داروی جامع امام رضا (ع) را در آن حل کرد و مصرف نمود و بهتر این است که دارو را در دهان بگذارند و با آب رازیانه قورت بدهند (مانند خوردن قرص).
[1]الخصال، شيخ صدوق، ص۲۱۰.[
2]طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۶۴.
[3]الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۸، ص۱۹۲.
[4]المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۰۱.
[5]طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۸۶.
[6]طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۹۰.